View allAll Photos Tagged matiyas
باور کن اینی که تو بهش متوسل شدی ،چیزی نیست جز یه تیکه آهن!!!!!!!!!!!
8->
مقبره ی حاجی کلباسی محله ی جورجیر اصفهان
1. Sunrise, 2. Daisy on black, 3. & the end!!!, 4. Delightful distraction, 5. ♪♫♪ The sun will come out tomorrow ♪♫♪, 6. La Negra..., 7. it's time to dance, 8. when i grow up, 9. flower
Created with fd's Flickr Toys.
پروفسور پوپ:
تعبیه ی نور یکی از ویژگی های چشمگیر است.در ساقه ی گنبد در فواصل منظم پنجره هایی تعبیه شده و در آنها یک جفت شبکه کار گذاشته اند:یکی داخلی و دیگری خارجی.
هر یک شامل نقش های اسلیمی برجسته ای که در آنها فضاهای پر و خالی متناسب است.چنان که نور دوبار می شکند و در طول لبه های کاشی آبی رنگ از صافی می گذرد.بدین سان نور تلطیف و تصفیه می شود و بر هزاران سطح شفاف دیوار و گنبد باز می تابد.همه جارا هم چون شبنمی براق فرا می گیرد و یک زیبایی غیر زمینی را نمایان می سازد.هیچ کس قادر نیست با حالتی هشیار یا متفکر وارد شود بی آنکه تکان و احساسی ناشی از رسیدن به حضور وی دست ندهد.این بنا به خاطر همه ی برازندگی ها و کمالش فاقد ضعف است:فضا کاملاً باز و نقشها بسیار قوی است!
فرم گنبد یگانه است.زاویه ی آن نسبت به افق کمتر از سایر گنبدهاست و رنگ آن هم همین طور.به خصوص وقتی آفتاب بر آن غروب می کند.وقتی باران ببارد رنگ زمینه ی آن ترک ترک می شود.شاید اگر یک حجم دیگر به بلندی آن در طول شرق میدان قرار داشت،این گنبد آنقدر جلوه نداشت که این همه آرام بخش،متواضع با زیبایی خیره کننده اش می درخشد
خوشا به حال این کلاغ .......
دلا خیمه خود بر این آسمان زن
مگو که نتانم بلی می توانی
مددهای جانت همه ز آسمانست
از آن سو رسیدی همان سوی روانی
مولوی
Feb 12, 2008 #21
Happy Valentine
اهل ایرانم
روزگارم خوش نیست
تکه جایی دارم، خرده حرفی، سر سوزن حقی
عالمی دارم بدتر از سنگ سیاه
دشمنانی سختتر از آهن و سرب
و خدایی که کمی گم شده است
پشت آن تاریکی، پای یک قلب یخی.
روی آوار ستم، روی قانونشکنی
من مسلمان بودم
قبله ام شعر سپید
جانمازم خورشید، مهر من باران بود
ولی افسوس مسلمان بودند
چکه کردند به تیمار زمین
قبله شان خون خدا
حرفشان آیت زور
و شکستند دل نازک شببوها را
اهل ایرانم
پیشه ام آدمیت
گاهگاهی مینویسم از درد، می سپارم به شما
تا به رنجی که از آن میجوشد
دل تنهایی من، ما بشود
آرزویم کم نیست
حوض من بیماهیست
نگذارید که بیآب شود
شاعر:ناشناس
Thanks a lot my dear friend for ur hands & ur nice Idea :D :X :D
نصیحت-Advice
نبینی تا چو پیران ماجرای ناتوانی را
نمی دانی درست ای نوجوان قدر جوانی را
تو نوآموز درس زندگی هستی، چه می دانی؟
که پیری هم بود فصل کتاب زندگانی را
کنون ای گل هم آغوش بهاری نیستی آگه
که روزی می شوی بازیچه ی باد مهرگانی
تو را بس ناتوانیهاست بعد از این توانایی
هزاران غم به دنبال است یک دم شادمانی را
از آن لطف بهار امروز گردد شامل گلها
که فردا دستخوش گردند آسیب خزانی را
چو بلبل در جوانی گر به هر شاخ آشیان سازی
خوری چون جغد در پیری غم بی آشیانی را
بسان سرو رو آزاد زی در گلشن گیتی
که پاییز و بهاری هست سرو بوستانی را
بر افشان دامن از آلودگیها تا بقا یابی
رها کن دامن آلوده ی دنیای فانی را
به احسان و مروت کوش اگر عمر ابد خواهی
بجو در نیکنامی ها حیات جاودانی را
زمان سرگرانی باز با افتادگان بنشین
که آنها نیز روزی داشتند این سرگرانی را
مرنج از صحبت پیران دانا تا نهی از سر
ستیزه جویی و بدخویی و نامهربانی را
پدر را محترم بشمارو مادر را گرامی دان
اگر خواهی ببینی ای پسر خیر جوانی را
مبادا ناگهان رنجه سازی قلب مادر را
که نتوان پنجه برتابی بلای ناگهانی را
اگر باشی به فکر بینوایان کی خوری هرگز
غم بی آبو نانی یا غم بی خانمانی را
who can say where the road goes
where the day flows, only time
and who can say if your love grows
as your heart shows, only time
who can say why your heart sighs
as your love flies, only time
and who can say why your heart cries
when your love lies, only time
who can say when the roads meet
that they might beat, in your heart
and who can say when the day sleeps
if the night keeps, all your heart
night keeps, all your heart
who can say if your love grows
as your heart shows, only time
and who can say where the road goes
where the day flows, only time
who knows, only time..
...
8->
شکار لحظه ها!!!!!!!!!!:D
این دفعه به جای شعر خود آهنگشو گذاشتم:D
www.4shared.com/file/31766011/a0301531/__online.html?dirP...
الا ای آهوی وحشی کجایی
مرا با توست چندین آشنایی
دو تنها و دو سرگردان دو بی کس
ددو دامت کمین از پیش و از پس
بیا تا حال یکدیگر بدانیم
مراد هم بجوییم ار توانیم
...
That's life, that's what all the people say.
You're riding high in April,
Shot down in May
But I know I'm gonna change that tune,
When I'm back on top, back on top in June.
I said that's life, and as funny as it may seem
Some people get their kicks,
Stompin' on a dream
But I don't let it, let it get me down,
'Cause this fine ol' world it keeps spinning around
I've been a puppet, a pauper, a pirate,
A poet, a pawn and a king.
I've been up and down and over and out
And I know one thing:
Each time I find myself, flat on my face,
I pick myself up and get back in the race.
That's life
I tell ya, I can't deny it,
I thought of quitting baby,
But my heart just ain't gonna buy it.
And if I didn't think it was worth one single try,
I'd jump right on a big bird and then I'd fly
.....
تقدیم به ماتیا
همینجوری یهویی دلم خواست پابلیکش کنم
:D
پنج شنبه ی گذشته رفتیم یه جای خیلی خیلی خطرناک!
بعد یه جای خیلی خیلی خوب پیدا کردیم واسه نشستن و دور همی!
:D
بعد نزدیک بود کشته بشیم!
اونم چی؟!
با تنه ی درخت!
قبلش ریحانه جون زحمت سیخ کردن جوجه ها رو کشید!
بــــــعد ماتیا و سمانه و مهرو خودشونو کشتن نتونستن آتیش روشن کنن!
تازه! صبحشم ذغالها رو جا گذاشتن!
بعد ماتیا و سمانه رفتن دوباره ذغال خریدن!
بعد که برگشتن دیدن کمه!
اینبار سه تایی با ریحانه رفتن!
بعد اومدن و آتیشو به پا کردن!
اینجا هم که می بینین ؛ سمانه و ریحانه فیگور گرفتن! همشو ماتیا کباب کرد
:D :P
بــــعد!
بهار سفره رو چید..
و در آخر من تو خوردن کمکشون کردم!
پی نوشت خیلی مهم : بدترین جای سفره به من افتاد! نامردی بود
:|
یه پی نوشت دیگه : جای اونایی که قرار بود بیان و نیومدن هم خالی
:D
Scroll the page up and down.....another effect appears.(according to matiya firoozfar).
See Large size
تا برآمد صبح ُ پیری،پایم از رفتار ماند
کیست تا بر گیرد و در سایه ی تاکم بَرَد؟
ذره ام،سودای وصل آفتابم در سر است
بال همت می گشایم،تا بر افلاکم برد
رهی معیری
از کلمه ی پور عباس و دکتر توکلیو نماینده ی مجلسو... حالم به هم می خوره:-&&&&&&&&
از جایی به اسم مجلس و سازمان اسمشو نبره سنجش چندشم می شه:-&&&&&&&&&
از جلسه ی امتحان بیزارم،تحملش برام غیر ممکنه!!!!!!8->
چون من هنوز که هنوزه باید تقاص دعوای سیاسیه یه سری آدم گردن کلفته تسبیح به دسته شکم گنده ی به ظاهر مومنو به باطن پست، که بوی گند عرقو گلابه قاطی شده می دَنو بدم.......8->
نمی دونم چرا همیشه تو امتحانام باید یاد اون روز لعنتی بیوفتم؟!!!!!!!یاد روزی که همیشه دلم می خواسته از یادم بره ولی همیشه ی خدا می یاد جلو چشمام...8->
چرا همین آدمایی که کلی هر روز فتوا صادر می کنن،یه سری چیزای سطحیو پیش افتاده رو گناه کبیره به حساب می یارن، ولی به سرعته پاس کردنه دونه های تسبیحشون دروغ می گن؟!!!!
چرا با این ادعاشون از مومنیتو غیره ،اون بلارو سر ماها آوردن؟!!!!!چرا من تموم زندگیم به اون روز ختم می شه؟!!!!!چی می شد اگه من توی یه حوزه ی دیگه میوفتادم؟!!!!!
8->
من بعد از این همه سال هنوز نتونستم معنیه کلمه ی گناه رو بفهمم!!!!!!!تعریفی که من از این کلمه داشتم همیشه به اندازه ی 180درجه با تعریف اونا فرق داشته...چرا؟!!!!!!!
خانه وثيق انصاری (سرهنگ وثيق)- اصفهان
اين خانه در حدود 150 سال پيش توسط بزرگ خاندان وثيق انصاری، رييس مستوفيان دربار ظل السلطان، حاکم اصفهان ساخته شده و از زيباترين خانههای دوره قاجار در اين شهر به شمار می آيد. نوع و ترکيب فضاهای مختلف اين خانه و تزيينات مفصل و متنوع آن از زيبايی های اين بنا محسوب می شود. مهم ترين بخش خانه در جبهه شمالی حياط قرار دارد. در اين جبهه، مطابق معمول خانههای اصفهان تالاری در ميانه نشسته که در طبقه بالا دو گوشوار در طرفين خود دارد. هر يک از تالارهای چهارگانه اين جبهه دارای تزيينات بديع و زيبايی است. تالار مجاور حياط از طريق ارسی پنج دهنه مرتفعی به حياط اشراف پيدا کرده و دو گوشوار طرفين نيز توسط ارسی های ظريفی به آن باز می شوند. اين تالار دارای تزيينات مقرنس، قطاربندی و نقوش طلاکاری شده در ديوارها و سقف است و توسط ارسی ديگری به تالار صليبی شکل پشت خود مرتبط می شود. تالار صليبی شکل دارای تزيينات کاغذ ديواری در سقف و ديوارهاست که اين نوع تزيين در خانههای هم دوره اين بنا بسيار نادر است.
جبهه خاوری حياط مجموعه مهم فضايی ديگر اين خانه است و شامل تالاری صليبی شکل در ميانه و دو اتاق سه دری در طرفين است که ايوانچهها و کفش کنهايی بين اين فضاها قرار گرفتهاند. جبهه باختری دارای تقسيمات و فضاهای مشابهی با جبهه خاوری است. در پشت بام جبهه باختری مهتابی وسيعی وجود دارد که ديوار آن نماسازی شده است. جبهه جنوبی خانه نيز دارای يک اتاق پنج دری در ميانه و دو اتاق در دو سوی آن است که دسترسی به اين فضاها از طريق کفش کنهای ما بين آن ها ميسر می شود. ورود به خانه از گوشه جنوب باختری آن صورت می گيرد. نماهای خانه پوشيده از اندود ساده گچ می باشند و تنها در نمای کفش کنها تزيينات مقرنس ديده می شود.